کاروان دل

  • خانه 

همسرانه

09 آبان 1402 توسط گل نرگس

#همسرانه

من شوهرم را جادو نکردم!

شوهرم علاقۀ شدیدی به برنامه های تلویزیونی داشت، من هم دیگر آن اواخر کلافه شده بودم، دلم تنگ شده بود برای توجه کردن هایش. کلّی با خودم فکر کردم. می دانستم غُر زدن نتیجه ای ندارد که هیچ، بلکه هم اقتدار او شکسته می شود و هم ما را از هم دور تر می کند. به ذهنم رسید برایش یادداشتی بنویسم، بچسبانم روی کنترل تلویزیون که می دانستم بدون بروبرگرد حتماً آن را می بیند. بعد از کار به خانه آمد و طبق معمول همیشه لباسش را که عوض کرد روی کاناپه جلوی تلویزیون لم داد. خودم را مشغول چیدن میز شام کردم، اما حواسم زیر چشمی به او بود. یادداشت را که خواند اصلاً تلویزیون را روشن نکرد. با تمام خستگی کارش آمد بغلم کرد، آرام دم گوشم گفت: دوستت دارم.
من برایش سحر و جادو ننوشته بودم. فقط نوشته بودم:
«از صبح که شما می ری بیرون تا الانی که نیستی خونه، این تلویزیون منتظرت نیست. اصلاً هم براش مهم نیست که نیستی، امّا این لباسی که تنم کردم برات، این موهایی که بازشون کردم برات، این چایی که دم کردم برات، این میز شامی که چیدم برات…تک تک شون شاهدن که من چقدر بیقرارم برای بودنت. خبر از حال دلم دارن که چقدر دوستت دارم». این نوشته شبیه معجزه بود.

🌺 🌼 🌺 🌼 🌺 🌼 🌺

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

کاروان دل

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس