کاروان دل

  • خانه 

پشتیبان زندگی

30 دی 1402 توسط گل نرگس

هنوز هم نمی‌دانم لذت پدر داشتن چه حسی دارد…

در کودکی، همیشه با نگاه به دخترانی که دست در دست پدرشان راه می‌رفتند، دل تنگ می‌شدم. روزهایی که از این دلتنگی با مادرم حرف می‌زدم، او با مهربانی مرا به قدردانی از داشته‌هایم تشویق می‌کرد و می‌گفت: «دخترم! شاید پدر نداشته‌ای، اما سه برادر داری که مثل کوه پشت تو ایستاده‌اند.»  

آن روزها عمق این حرف را درک نمی‌کردم، اما گذر زمان معنی واقعی آن را به من نشان داد. برادرانم نه‌تنها حامی‌ام بودند، بلکه تمام پس‌اندازشان را برای جهیزیه‌ام هزینه کردند و با همدلی و عشق، چنان عروسی‌ای برایم تدارک دیدند که زبان‌زد شد. آن‌جا بود که فهمیدم پشتیبان واقعی زندگی‌ام، همان‌ها بودند…

#تلنگرانه

#به_قلم_خودم

#پشتیبان_زندگی 

 1 نظر

دلنوشته حجاب و عفاف

30 دی 1402 توسط گل نرگس

من گوهر وجود خود را ارزشمند می‌دانم، عاشق خدایی هستم که مرا ریحانه خلق کرده، ریحانه بودن را از آن بانویی آموختم که حتی در مقابل مرد نابینایی حجاب می‌گیرد!  منزلت وجودم را بیگانگان خوب درک می‌کنند! برای همان سیاهی چادرم هر روز لرزه بر جانشان می‌اندازد.  من فرهنگ بیگانه و الگوی غربی را گزینه‌های مناسبی برای خود نمی‌بینم خدا را شکر  در کشوری زندگی می‌کنم که جمهوری اسلامی را شعار خود قرار داده، می‌توانم آزادانه راه رسیدن به رشد و کمال را انتخاب کنم و خود بهترین الگو برای جهانیان باشم.

#حجاب_و_عفاف

 2 نظر

حدیث 

25 دی 1402 توسط گل نرگس

امام هادی علیه السلام:

 نظر دهید »

همسرانه

08 دی 1402 توسط گل نرگس

#همسرانه

من شوهرم را جادو نکردم!

شوهرم علاقۀ شدیدی به برنامه های تلویزیونی داشت، من هم دیگر آن اواخر کلافه شده بودم، دلم تنگ شده بود برای توجه کردن هایش. کلّی با خودم فکر کردم. می دانستم غُر زدن نتیجه ای ندارد که هیچ، بلکه هم اقتدار او شکسته می شود و هم ما را از هم دور تر می کند. به ذهنم رسید برایش یادداشتی بنویسم، بچسبانم روی کنترل تلویزیون که می دانستم بدون بروبرگرد حتماً آن را می بیند. بعد از کار به خانه آمد و طبق معمول همیشه لباسش را که عوض کرد روی کاناپه جلوی تلویزیون لم داد. خودم را مشغول چیدن میز شام کردم، اما حواسم زیر چشمی به او بود. یادداشت را که خواند اصلاً تلویزیون را روشن نکرد. با تمام خستگی کارش آمد بغلم کرد، آرام دم گوشم گفت: دوستت دارم.
من برایش سحر و جادو ننوشته بودم. فقط نوشته بودم:
«از صبح که شما می ری بیرون تا الانی که نیستی خونه، این تلویزیون منتظرت نیست. اصلاً هم براش مهم نیست که نیستی، امّا این لباسی که تنم کردم برات، این موهایی که بازشون کردم برات، این چایی که دم کردم برات، این میز شامی که چیدم برات…تک تک شون شاهدن که من چقدر بیقرارم برای بودنت. خبر از حال دلم دارن که چقدر دوستت دارم». این نوشته شبیه معجزه بود.

🌺 🌼 🌺 🌼 🌺 🌼 🌺

 نظر دهید »

هدیه‌ای که در دنیا فقط مال من است

08 دی 1402 توسط گل نرگس

هدیه‌ای که در دنیا فقط مال من است

گاهی زندگی با تمام شلوغی‌هایش، یک لحظه را خاص می‌کند؛ لحظه‌ای که انگار زمان می‌ایستد و دنیا فقط برای تو می‌چرخد. مثل وقتی که دست‌های کوچک فرزندم، با آن خط‌های ناپخته اما پر از احساس، روی کاغذ می‌نویسد:«مامان، دوستت دارم».  

این فقط یک جمله نیست، این تمام عشق دنیاست در چند کلمه. این هدیه، قیمت ندارد چون با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. مال من است، فقط مال من. مثل بوسه‌های گرمش موقع خواب، یا لحظه‌ای که اولین بار «مامان» صدا زد و قلبم را برای همیشه دزدید.  

بعضی هدیه‌ها را نمی‌شود در ویترین گذاشت، اما همیشه در دل نگه می‌داریم. این یکی از آن هدیه‌هایی است که هر بار به آن نگاه می‌کنم، یادم می‌افتد چقدر خوشبختم…  

چون عشق او، منحصر به فردترین هدیه زندگی من است.💖

💞💞💞💞💞💞💞💞

#به_قلم_خودم

#عکس_تولیدی

#چالش_مادرانه

#مادرانه

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

کاروان دل

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس